فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی در زمان

ناصرالدین شاه

در ۱۳۰۸ (قمری) گروهی از جوانان دانش‌آموخته به وسیلهٔ کنت دو مونت فرت اتریشی رئیس نظمیه آن زمان و نیز کامران میرزا پسر شاه و نایب‌السلطنه از ناصرالدین شاه خواستار اجازهٔ گشایش دانشگاه برای خود شدند و طرح قانون آن را نیز در ۴۷ ماده به شاه تسلیم داشتند. ناصرالدین شاه در حاشیه نامه به کامران میرزا چنین پاسخ داد:«جوانان معقول بسیار بسیار غلط کرده‌اند که ایجاد دانشگاه می‌خواهند بکنند؛ اگر همچو کاری بکنند پدرشان را آتش خواهم زد؛ حتی نویسندهٔ این کاغذ در ادارهٔ پلیس باید مشخص شده و تنبیه سخت بشود که من بعد از این فضولی‌ها نکند.»

میرزا ملکم‌خان

در روزگار این پادشاه آزادی‌خواهان و اصلاح‌طلبان نیز گرفتار آزار و شکنجه بسیار بودند. برای نمونه میرزا یوسف خان مستشارالدوله را به زندان قزوین افکندند و کتابی را که نگاشته بود بر سرش کوفتند. یا میرزا محمد علی خان همدانی فریدالملک از پیروان میرزا ملکم خان که منشی سفارت ایران در لندن بود به سال ۱۳۰۸ (قمری) گرفتار شد و سه ماه را در قزوین در کند و زنجیر گذراند. همچنین میرزا محمد حسین خان ذکاءالملک(میرزای فروغی) به جرم نوشتن مقاله‌ای برای روزنامه قانون مورد پیگرد قرار گرفت. شمار بسیاری نیز در راه آزادی‌خواهی در روزگار او جان سپردند. یکی از بزرگترین ترویج‌دهندگان آزادی و حکومت قانون میرزا ملکم خان بود که پیروانش کوشش‌های بسیاری را برای گسترش آزادی‌خواهی می‌نمودند. از دیگر کسانی که در این راه به بند افتادند حاج سیاح محلاتی و میرزا جعفر حکیم الهی بودند. تنها با کشته شدن ناصرالدین شاه در ۱۳۱۳ (قمری) بود که از فشار بر آزادی‌خواهان اندکی کاسته‌شد. در زیر فشار خودکامگی شاه آزادی‌خواهان نامه‌ای بی‌امضا برای شاه فرستاده بودند که در آن شاه را برای نابودی و سرکوب اصلاح‌طلبانی چون امیر کبیر و پر و بال دادن به تاراج‌گران و ستمگران نکوهیده‌بودند. در این نامه به شاه دربارهٔ عواقب اعمالش هشدار داده بودند. همچنین در زمان این پادشاه چسباندن اعلامیه‌های تند و تیز در بر علیه شاه در شهرهای تهران و تبریز رواج داشته است. همچنین هنگامی که حاج سیاح و میرزا رضای کرمانی در زندان شاه بودند هواداران ایشان به وسیلهٔ زنی دو نامه به خوابگاه او انداخته بودند و وی را تهدید کرده بودند که اگر دست به کشتن زندانیان بزند او را ترور خواهند کرد. شاه هنگامی که نتوانسته بود نویسندهٔ نامه را بیابد بیمناک شده و از کشتن اینان گذشته بود.

میرزا فتحعلی آخوندزاده.

از دیگر کوشندگان در راه آزادی و اصلاحات می‌توان از جلال‌الدین میرزای قاجار، ماکنجی پیشوای زرتشتی و نیز میرزا فتحعلی آخوندزاده نام برد. آخوندزاده راه رهایی از چنگال نادانی و استبداد را یکی آموزش اجباری کودکان و دیگری تغییر الفبای فارسی می‌دانست. وی همچنین خواستار برپایی روزنامه‌ها، مدرسه، تئاتر و نیز آزادی زنان و برابری حقوقی آنان با مردان، تک‌همسری، مشروطه و حکومت قانون بود. وی همچنین بر این باور بود که قضاوت را باید از دست روحانیان بیرون آورده و به وزارت دادگستری سپرد.

از دیگر اندیشمندان روزگار ناصری میرزا آقاخان کرمانی بود. وی در استانبول همراه سید جمال‌الدین اسدآبادی بود و در نشر روزنامهٔ قانون که از ۱۳۰۷ (قمری) آغاز شد با میرزا ملکم خان همکاری داشت. جز اینها می‌توان از شیخ احمد روحی، حاج زین‌العابدین مراغه‌ای، طالبوف و میرزا حبیب اصفهانی نیز در جرگه روشنفکران آن دوره نام برد.

 ایران و کشورهای خارجی در زمان ناصرالدین شاه

در روزگار ناصرالدین شاه مداخله‌های روس و انگلیس در ایران افزایش یافت و بسیار پیش می‌آمد که سران این دو دولت از شاه می‌خواستند که کسی را به مقامی بنشاند. برای نمونه یحیی خان مشیرالدوله در زمان امین‌السلطان برای دستیابی وزارت خارجه به وزیر مختاران روس و انگلیس متوصل شد و چون امین‌السلطان ناخرسند بود پس به شاه فشار آوردند و سرانجام یحیی خان با هزار التماس می‌پذیرد که دو وزارت عدلیه و تجارت را بگیرد و از وزارت خارجه چشم بپوشد.

ناپلئون سوم

در این زمان سه دولت روس و انگلیس و عثمانی در امور ایران دخالت می‌کردند. دوتای نخستین به پشتوانه عهدنامه ترکمانچای و عثمانی نیز به یاری روحانیت شیعه که اماکن مقدسش در میانرودان در خاک آن کشور بود. اینان با در دست داشتن گمرک دست اقتصاد ایران را بسته بودند. تنها منبع اقتصادی معادن بودند که ایران برای بهره‌برداری از آنها سرمایهٔ بسنده‌ای نداشت. پس دولت ایران به سوی آلمان گرایش یافت که در ایران منفعتی نمی‌جست و کوشید با آن کشور برای کشیدن راه آهن، بهره‌برداری از معادن، راه‌اندازی کارخانه‌ها و آموزش متخصص پیمان بندد که این هم با اعتراض انگلیسی‌ها روبه‌رو شد.

پس از بسته شدن قرارداد پاریس در ۸ رجب ۱۲۷۳ میان ایران و بریتانیا که میانجی‌اش ناپلئون سوم امپراتور فرانسه بود؛ ناپلئون در نامه‌ای به ناصرالدین شاه پندهایی را بدو داد؛ از جملهٔ اینکه در برابر کوشش روس و انگلیس برای گسترش نفوذ خویشتن‌داری پیش‌ برد و با ایشان مدارا کند و در برابر بکوشد که با هیچ یک از این دو دولت بیش از اندازه نزدیک نشود. همچنین در سیاست داخلی راه داد را پیش گیرد. ارتشی فراهم آورد که اگرچه کوچک ولی بسامان و منظم باشد. همچنین باستگی کشیدن راه آهنی میان فرات تا خلیج فارس که بیشترش از خاک عثمانی و تنها سی فرسنگش از ایران می‌گذرد را، به همراه اهمیت اقتصدی و آمد و شدی آن را به شاه ایران گوشزد کرده‌بود.